دیروز سرانجام تماشای ۴ فصل سریال لاست (Lost) را به پایان رساندم. برخلاف دیدگاه اکثریت که ماجراها و معماهای این سریال برایشان جذاب بود، برای من روابط عاطفی این سریال بیشترین ارزش را داشت؛ مخصوصا رابطهی عاطفی بین دزموند و پنی که تا آخرین قسمت فصل چهارم از این رابطه لذت بردم به گونهای که این رابطه در قسمت The Constant به اوج خودش رسید و دزموند که در سفر بین زمان دچار مشکل شده بود، با ملاقاتی که با پنی برقرار کرد به او گفت که در روز کریسمس با وی تماس خواهد گرفت. این قسمت به نظر من بهترین و گیراترین قسمت فصل چهارم بود که من آن را چندین بار تماشا کردهام:
در ضمن یک نکتهی مثبت دیگر این سریال هم فلسفههای موجود در این سریال بود که سعی خواهم کرد همواره آن را در زندگیام پیاده کنم.
راستی میدانید چند روز دیگر تا شروع پخش فصل پنجم سریال لاست مانده است؟!